سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برادرت را با نیکویى بدو سرزنش کن ، و گزند وى را به بخشش بدو به وى بازگردان . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط انسان در 87/11/19:: 5:16 عصر

             وقتی نسیم آه من از شیشه ها گذشت      بی تابی مزارع گندم شروع شد    

 همه از شب جمععه می گویند و ما از جمعه شب از غروب جمعه همه بیزارند و ما امیدوار  اما هنگامی که ...اما هنگامی که این قدر حواسمان پرت است که یادمان می رود جمعه را نه به عنوان یک روز تعطیل بلکه به عنوان یک روز مقدس چه گونه گذراندیم ساعت از نیمه شب گذشته است و ما وارد شنبه شده ایم چندحالت دارد یا می گوییم گذشت یا از دست خودمان عصبانی هستیم وو یا مثل خیلی وقت های دیگر به قرآن مراجعه می کنیم . معنای آیه ابتدای صفحه قدری عجیب است : وبه بنی اسرائیل زمانی را یادآوری کن که  آن کوه را از بن برکندیم وهم چون سقفی آن را بر فرازشان قرار دادیم به گون های که پنداشتند بر سرشان فرو خواهد افتاد؛ آن گاه گفتیم کتابی را به شما داده ایم به جد و جهد بگیرید و احکام ومعارفی را که در آن است به خاطر داشته با شید , باشد که تقوا پیشه سازید.171 اعراف و آیه ی بعدش مارا میخ کوب می سازد . در مورد آن ایه همیشه که جمله در ذهن حک شده است :< علامه قا ئل به عالم ذر نیست> .چه عالم ذر باشد وچه نباشد ما  می دانیم پروردگارمان اوست ما مدیون اوئیم که باعث شد ترازوی ماممکن الوجود ها در کفه هستی سنگینی کند با این حال که حجتش را فراموش می کنیم با این حال که سحر جمعه ها نمی گوییم  متی ترانا ونراک  با این حال که خسته می شویم با این حال کهup های مزخرف در وبلاگ هایمان میگذاریم                                                                                                           

باتمام این احوال ما بندگان کوچک خداوند در زمین هستیم که با این همه فراموشکاری در قنوت های نمازهای مان میگوئیم : اللهم عجل لولیک الفرج                            


کلمات کلیدی : جمعه